۱۶۰ مطلب توسط «Raphael ‌‌ » ثبت شده است

یادگاری قدیمی

 

 

 

دریافت

 

 

یادگار وب قدیمی

انتشار در آینده گذاشتم نمد چرا

خلاصه ک قفلیه گوش کنین مدیا نمیاره 

 

 

 

 

  • ۶
  • نظرات [ ۹ ]
    • Raphael ‌‌
    • Wednesday 27 January 21

    ")

    I tried...you didn't 

    (:I'm done...have fun

  • ۳
  • نظرات [ ۲۳ ]
    • Raphael ‌‌
    • Wednesday 20 January 21

    Htaw

    I was 15 following my dreams

    Holes in my jeans

    Daddy hated everything but his pills

    Got his thrills with his finger in my face

    In my face then he'd say, "What a waste, what a waste"

    What a waste

     

    What a waste! What a waste!

    What a waste! What a waste!

    What a waste! What a waste!

    What a waste! What a waste!

    What a waste!

    What a waste!

    What a waste!

     

     

  • ۱
  • نظرات [ ۳ ]
    • Raphael ‌‌
    • Wednesday 20 January 21

    بنگ

    +هی چطوری...؟

     

    _مث همیشه..متفاوت با هر روز...مثل دیروز...

     

    +عا...مث همیشه؟ خب...همیشه چجوریه؟

     

    _اینقد نبودی ک حتی همیشه رو نمیدونی...ولی میدونی برام مهم نیست...حافظم آدما رو بعد ی مدت حذف میکنه اگه نباشن =) 

     

    +خب...توعم نیومدی! فکر کردم که...

     

    _فکر....؟ تو فکرم میکنی مگه؟...من مغزی نمیبینم! یه مشت قضاوت و خودخواهی تو سر کوفتیه همس!

     

    +خب من متاسفم...ولی فکر نکنم این حرفا برای من باشه نه؟

     

    _چرا هست مث ی روانپزشک کوفتی رفتار نکن من روانی نیستم...خودتم میدونی چرا اینجوریم...از تک تک کسایی ک... حیوونایی ک دورمن متنفرم...میدونی مشکل ی آنتی سوشال تو این دنیا چیه؟ اون با آدما مشکلی نداره مشکل اینه ک یه عالمه حیوون دورشه

     

    +من..خب...میدونم ی چیزی شده باز...

     

    _چرا یه چیزایی هست...یه چیزایی ک حتی آدمای سالم و هارلی میکنه =)

     

    +چی شده...؟

     

    _هیچی فقط...یسریا باید از همه جا پاک شن...میدونی؟ اهمیت نمیدم دیه...وقتی بقیه رو ترجیح میدن یا کنارم میزارن...من حذفشون میکنم...ولی یکم سخته میدونی؟ چجوری فراموششون کنم وقتی کل شهر...قدم به قدم...زمینش پر آشغاله؟

     

    +ولی آخه لوسمی! حذف کردن آما کاری نیست ک بهترت کنه...بهتر نیست باهاشون حرف بزنی؟

     

    _حرف؟ هه...میدونی...من عاشق هیتلرم...انتقامش قشنگ بود...بخاطر خودش و احساسش جنگ جهانی و آشویتس تو تاریخمونه...کلی آدم حذف شدن...ولی خب من خیلی از خون خوشم نمیاد...ترجیح میدم تمیز کار کنم...ولی خب...شایدم نه =)

     

    +لوسمی تمومش کن...دارک تموم کن کاراتو..میخوای ب چی برسی...کسیم مونده؟

     

    _من شبیه کساییم ک اهمیت میدن؟

     

    +باید بدی! بس کن...نکن این کارو با خودت

     

    _پوففففف من با خودم کاری نمیکنم...فقط دارم موقعیت و عوض میکنم...میدونی ما یه چیزی داریم ب اسم انتخاب طبیعی...اونی ک قوی تره باقی میمونه...میخوام ببینم کی برام باقی میمونه =)

     

    +ولی آخه...دارک...

     

    _میدونم میدونم! زیاد نمیمونن...ولی اونایی ک میمونن همیشه میمونن...فک کنم تعدادشون...صفره؟=)

     

    +دارک...

     

    _مگه نی اهمیت نمیدم... یکی دیه...عاه حس خوبی داره وقتی همه چیزو راجبشون نابود کنی

     

    +دااااارک! نهههههه این یکی نهههههه

     

    _دیره...حذفه...مرده...

     

    بومممممم...شاتس...بنگ!

     

     

  • ۴
  • نظرات [ ۳ ]
    • Raphael ‌‌
    • Wednesday 30 December 20

    بنگ

    +چی شده...؟

     

    _هیچی...

     

    +ولی...آخه یه جوری شدی...

     

    _یه جوری...؟ من هر ثانیه یه جورم!...

     

    +آره خب...راس میگی...

     

    _من همیشه راست میگم! یه جوری نگو "راست میگی" انگار تا الان دروغ تحویل ملت و تو دادم...

     

    +چرا عصبی میشی؟ چیزی نگفتم که...خوبی؟

     

    _باز یادت رفت؟...گفتم حال من پرسیدنی نیس...گفتم نپرس...

     

    +من فقط نگرانتم!

     

    _مث یه روانشناس کوفتی رفتار نکن...

     

    +چت شده؟ سگ شدی...هار شدی پاچه می گیری!

     

    _اشتباه نکن...سگ نشدم...خودم شدم...خودم از سگم بدتره =)...

     

    +داری خودتو تنها میکنی...دور و ورتو ببین! کسی مونده؟

     

    _تنها میکنم؟ مگه از این تنها تر هم هس؟...مهمه اگه برن؟ نه نیست...برام دیگه مهم نیست...تنهاییم قشنگ تر از بوی تعفن حضورشونه...

     

    +آدما اجتماعین! نیاز دارن ک کنار هم باشن...نکن اینکارو

     

    _مسئله همینه...من آدم نیستم...من حیوون نیستم...من هیچی نیستم... من همه چیزم!...

     

    +ولی آخه....نمیشه که...منظ...

     

    _هیس...هیس..............................داری از حدت میگذری..

     

    +من و تو بیشتر از هرکسی پیش هم بودیم...من فقط نمیخوام نابودیتو ببینم...

     

    _نابودی...؟ نه...من فقط دارم علفای هرزو میکنم...

     

    +آدما علف نیستن...

     

    _چرا اتفاقا آدما علفن...یسریا علف هرزن ک باید بکنیشون...علفای هرزو که بکنی بهتر رشد میکنی...یه سریام مث مواد علفن...حال میکنی ولی وابسته میشی...معتاد میشی...و در آخر نابود...برای همینه که میگم آدما خوب نیستن...

     

    +این کاراتو توجیح نمیکنه!

     

    _توجیح؟ من نیازی ب توجیح کردن و ثابت کردن خودم به دیگران ندارم...کارای مهم تری برای انجام دادن هست =)

     

    +میخوای چیکار کنی...؟

     

    _هوم...خودت چی فکر مرکنی؟ حدس بزن =)

     

    +خواهش میکنم...نه!

     

    _بینگو! درست حدس زدی مگه نه؟ 

     

    +دوباره نه خواهش میکنم! نباید...

     

    _درسته! همونی که تو فکرته...یچیزی شبیه سم پاشی...مث پاکسازی نژادی...مث آشویتس =)

     

    +ولی...نه! خواهش میکنم گوش کن! گوش ک...

     

    _لست اسمایل بنگ! =)

     

     

     

  • ۷
  • نظرات [ ۴ ]
    • Raphael ‌‌
    • Tuesday 15 December 20

    بنگ

    +بهتری...؟ 

     

    _خیلی رو مخی میدونی؟ هزاربار گفتم حال کوفتیمو نپرس به کسی ربطی نداره! 

     

    +ینی چی این رفتارا؟ میخوای همه رو دور کنی؟ تمومش کن باشه فهمیدیم دیگه... 

     

    _فهمیدنتون دیر بود...همه سر من دیر میکنن...همه چی برای من یا دیره یا گیره... 

     

    +شاعر شدی! 

     

    _رواله 

     

    +لات شدی! 

     

    _میدونی با این حرفا مکالممون طولانی تر نمیشه مگه نه؟ 

     

    +پوفففففف چرا؟ فقط چرا؟ چت شد یهو؟ یهو به خودم اومدم دیدم شدی این! 

     

    _خب تو که بهتر از همه میدونی...تو که از همه نزدیک تری بهم...نمیدونی؟اونا دلیل این وضعیتن... 

     

    +هم...میدونم...میدونی؟ منم ازشون متنفرم شایدم نه ولی نمیشه اینجوری ادامه بدی...حذفت میکنن از همه جا 

     

    _شاهم...! 

     

    +چی!؟ 

     

    _زندگی شطرنجه...تو این زندگی سیاه و سفید...من شاهم اینبار...شاه حذف نمیشه...اینبار...اونا برام کیش و مات میکنن...شاهیو که روبرومه...لازم نیست من کاری کنم...انجام شدست...خودشون...خودشونو حذف میکنن...من لازم نیست تلاشی کنم...وزیر و اسبم...فیلم...رخم و سربازام...نابودشدن میکنن...من فقط نگاه میکنم 

     

    +تمومش کن این بازیه لعنتیو...داری به خیلیا آسیب میزنی...تو این نیستی! 

     

    _خودتم میدونی من "اون" هم نیستم...راستی من کیم...؟ 

     

    +تو؟...الان دیگه نمیدونم...حتی منم نمیشناسمت... 

     

    _بایدم اینجوریباشه...این یه آدم دیگس... 

     

    +پوف...خواهش میکنم..دارم ازت میترسم! بسه...بخدا بسه! 

     

    _هوم...خدا؟...خدا... 

     

    +میخوای چیکار کنی؟میخوای چیکار کنی لعنتی؟ 

     

    _صبر کن...آروم آروم...میفهمی...وقتی کارم تموم شه میفهمی 

     

    +امیدوارم چیز بدی نباشه..‌. 

     

    _ =)))))))) 

     

    +نه...نه...این فقط آسیب و بیشتر میکنه! نکن...خواهش میکنم نکن! من...من غرورمو گذاشتم کنار ازت خواهش میکنم! تو بهتر از هرکسی میدونی که من خواهش نمیکنم از کسی! 

     

    _دیره =) 

     

    +هیچوقت دیر نیست! 

     

    _کلیشه دارکش قشنگه =) 

     

    +...تو....تو...! نه! تو...! 

     

    _فاکاه...بنگ!

     

    ♚王

  • ۵
  • نظرات [ ۴ ]
    • Raphael ‌‌
    • Friday 20 November 20

    بنگ

    +چطوری؟ 

     

    _دکتری؟ 

     

    +چی شده اعصاب نداری؟ 

     

    _مفتشی؟ 

     

    +چته؟! 

     

    _مگه نمیدونی کسی حق نداره اینو ازم بپرسه؟ کلیشس ولی مگه کل زندگی کلیشه نیس؟ 

     

    +خب...چرا...ولی چرا این شدی؟ چت شد یهو؟ 

     

    _عوض شدم...شایدم عوضی...دیگه جزو آدما حسابم نکن =) 

     

    +لبخندات...میترسونه منو... 

     

    _به مریض روانی وقتی تو شرایط وحشتناک بخنده همه میترسن نه؟ =) 

     

    +ولی تو خوب شدی! 

     

    _همه ی آدما مریض روانین...یکی میفهمه دردشو...یکی نمیفهمه...هممون روانی...هممون دیوونه ایم 

     

    +قول دادی خوب شی... 

     

    _سر قولم هستم...مث بقیه نیستم که بزنم زیرش... 

     

    +ولی رفتارت...؟ 

     

    _هوم که چی؟رفتارم؟ آره...خودشون خواستن... 

     

    +نباش... 

     

    _تمومه...شد...خودمم خواستم که این شه... 

     

    +ولی همه مث هم نیستن! شاید البته...منم کم ضربه نخوردم ازشون... 

     

    _هع...احمق نبودی! جامون عوض شد؟ 

     

    +نه...فقط من همون دختر مهربون و کیوتو میخوام...که... 

     

    _که چی؟... بهش دستور بدی؟ بگی احمقه؟...نه... 

     

    +پشیمون میشی... 

     

    _به قیمت یه جنگ جهانی دیگه دلم آرامش میخواد...این...آرومم میکنه...خوب بودن دردناکه...دردشم یه طرفس...شاید مریض باشم ولی مازوخیسم نه!...بم میگن سگ...باشه من سگ...بهتره مراقب پاچه هاشون که هیچ...تمام وجودشون باشن =)

    من سگیم که تیکه پاره میکنه اونیو که کوچکترین بدی ای ببینه ازش =) 

     

    +این لبخند کوفتیو نزار هارلی... 

     

    _لقب جدیده؟ یکی دیگه هم گف هارلی...تو جوکری؟... 

     

    +شاید...هارلی نباش...لی لی باش...لی لی خوبه...مهربونه...دلسوزه...اهمیت میده...انسانه...تو مث...مث... 

     

    _حیوون؟ هیولا؟ شیطان؟ آره من الان همشون =)...تک تک چیزایی که میترسیدم بشم...من انتخاب نکردم...من فقط آپشنارو دادم بهشون...انتخاب کردن! 

     

    +ولی آخه لی لی!... 

     

    _لی لی مرد...با دستای خودم دفنش کردم...یه جایی ته تهای وجودم... 

     

    +پس هست هنوز... 

     

    _زندگی نباتی 

     

    +چی؟ 

     

    _زندگی نباتی =)...زنده...ولی بی حرکت...بی غذا...تنفس با دستگاه...مثل یه گیاه!...یه تیکه گوشت بدرد نخور 

     

    +همه لی لیو دوس دارن...همه اونو میخوان ببینن... 

     

    _خب که چی؟ باید اهمیت بدم؟ =)

    لی لیو همونایی کشتن که دوسش داشتن...می گفتن مهمه...خودت که دیدی! 

     

    +هدفت...کشتن لی لی بود!؟ 

     

    _نه!...هدفم چیز دیگه ایه...میفهمی...میکشمش...تمومش میکنم =) 

     

    +نه! لبخند زدن و تموم کن! با اون چشما...! 

     

    _تو انتخاب نمیکنی من چیکار کنم...دیگه نه =) 

     

    +ببین...خواهش میکنم...گوش کن...من... 

     

    _فاکاه...بنگ!

     

    =)...

     

     

  • ۲
  • نظرات [ ۱۵ ]
    • Raphael ‌‌
    • Wednesday 18 November 20

    𝒎𝒚 𝑸𝑼𝑬𝑬𝑵

     

     

     

     

     

     

     

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم (وجود دارم)

    جمله معروفی از رنه دکارت ، فیلسوف فرانسوی

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم

    Stop, what the hell are you talking about? Ha

    تمومش کن ، داری در مورد چه کوفتی حرف میزنی؟

    Get my pretty name out of your mouth

    اسم قشنگ منو از زبونت بنداز

    We are not the same with or without

    ما اصلا مثل هم نیستیم

    Don’t talk about me like how you might know how I feel

    جوری در مورد من صحبت نکن که انگار احساساتمو میدونی

    Top of the world, but your world isn’t real

    تو دنیای خودت اولی ، ولی دنیات واقعی نیست

    Your world’s an ideal

    دنیای تو ایده آله (اما حقیقت نداره)

    So go have fun

    پس برو خوش بگذرون

    I really couldn’t care less

    واقعا کوچکترین اهمیتی نمیدم

    And you can give ’em my best, but just know

    و میتونی سلاممو بهشون برسونی ، اما اینو بدون

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم (وجود دارم)

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم

    I don’t want press to put your name next to mine

    نمیخوام روزنامه ها اسم تو رو کنار اسم من بیارن

    We’re on different lines, so I

    ما تو خطای مختلفی هستیم (لول ما بهم نمیخوره) ، پس من

    Wanna be nice enough, they don’t call my bluff

    میخوام انقدر خوب باشم ، که اونا بلوف منو رو نکنن

    Because I hate to find Articles, articles, articles

    چون از دیدن مقالات متنفرم (اخبار درباره تو)

    Rather you remain unremarkable

    ترجیح میدم که تو همینطور آدم معمولی (ناشناخته) بمونی

    (Got a lotta) Interviews, interviews, interviews

    یه عالمه مصاحبه (درپیش) دارم

    When they say your name, I just act confused

    وقتی اونا اسمتو میارن ، خودمو میزنم به گیج بازی

    Did you have fun?

    خوش گذشت؟

    I really couldn’t care less

    واقعا ذره ای برام مهم نیست

    And you can give ’em my best, but just know

    و میتونی سلاممو بهشون برسونی ، اما اینو بدون

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم (وجود دارم)

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم

    I’m sorry

    متاسفم

    I don’t think I caught your name

    فکر کنم اسمتو نگرفتم

    I’m sorry

    متاسفم

    I don’t think I caught your name

    فکر کنم اسمتو نگرفتم

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم (وجود دارم)

    I’m not your friend or anything

    من دوستت یا چیزی تو این مایه ها نیستم

    Damn, you think that you’re the man

    لعنتی ، تو فکر میکنی صاحب منی

    I think, therefore, I am

    من فکر میکنم ، پس هستم

     

     

    # =)

  • ۲
  • نظرات [ ۲ ]
    • Raphael ‌‌
    • Tuesday 17 November 20

    بنگ

    _میخوام بکشمش

    +نمیتونی

    _اشتباه نکن...آدما عوض میشن...بعضی وقتام عوضی

    +تو آدم نیستی!

    _راس میگی...همه حیوونیم

    +حیوونا قلبشون گرم نیست...

    _مگه قلب من هست؟

    +بود...مگه نه؟

    _خودت داری میگی بود!

    +ولی...تو قلبت فرق میکنه...قلب تو یه چیز دیگس

    _ناشناخته...عجیب...سلاح کشتار جمعی

    +نه...

    _دروغ؟

    +متاسفم...یادم رفت...ولی آخه قلبت...؟

    _کدوم قلب؟ نگاه کن...!

    +اوه خدای من! این غیر ممکنه!

    _هوم...

    +تو...تو...تو داری چیکار میکنی؟

    _سایلنس...بنگ!

  • ۷
  • نظرات [ ۲۱ ]
    • Raphael ‌‌
    • Sunday 15 November 20

    𝔠𝔥𝔞𝔫𝔤𝔦𝔫𝔤 𝔠𝔠𝔬𝔪𝔭𝔩𝔢𝔱𝔢𝔡 "/

  • ۹
  • نظرات [ ۰ ]
    • Raphael ‌‌
    • Sunday 15 November 20
    طی یک حادثه آتش سوزی آسایشگاه روانی باغ بهشت آتش گرفت اما تمام بیماران نجات پیدا کردند ، جز یکی!
    او را زیر درخت ویستریا دفن کردند
    اما روح او هنوز در آسایشگاه پرسه میزند. دختری با موهای بلند که بین ادریسی ها نشسته یا در اتاق ها قدم می زند
    گفته میشود روی قبر او ادریسی های آبی ای روییدند بی آنکه از قبل در آن جا گلی کاشته شده باشد
    و همیشه در حیاط و اتاق های آسایشگاه گل هایی میشکفد که مشخص نیست از کجا می آیند

    نویسندگان