+چطوری؟
_دکتری؟
+چی شده اعصاب نداری؟
_مفتشی؟
+چته؟!
_مگه نمیدونی کسی حق نداره اینو ازم بپرسه؟ کلیشس ولی مگه کل زندگی کلیشه نیس؟
+خب...چرا...ولی چرا این شدی؟ چت شد یهو؟
_عوض شدم...شایدم عوضی...دیگه جزو آدما حسابم نکن =)
+لبخندات...میترسونه منو...
_به مریض روانی وقتی تو شرایط وحشتناک بخنده همه میترسن نه؟ =)
+ولی تو خوب شدی!
_همه ی آدما مریض روانین...یکی میفهمه دردشو...یکی نمیفهمه...هممون روانی...هممون دیوونه ایم
+قول دادی خوب شی...
_سر قولم هستم...مث بقیه نیستم که بزنم زیرش...
+ولی رفتارت...؟
_هوم که چی؟رفتارم؟ آره...خودشون خواستن...
+نباش...
_تمومه...شد...خودمم خواستم که این شه...
+ولی همه مث هم نیستن! شاید البته...منم کم ضربه نخوردم ازشون...
_هع...احمق نبودی! جامون عوض شد؟
+نه...فقط من همون دختر مهربون و کیوتو میخوام...که...
_که چی؟... بهش دستور بدی؟ بگی احمقه؟...نه...
+پشیمون میشی...
_به قیمت یه جنگ جهانی دیگه دلم آرامش میخواد...این...آرومم میکنه...خوب بودن دردناکه...دردشم یه طرفس...شاید مریض باشم ولی مازوخیسم نه!...بم میگن سگ...باشه من سگ...بهتره مراقب پاچه هاشون که هیچ...تمام وجودشون باشن =)
من سگیم که تیکه پاره میکنه اونیو که کوچکترین بدی ای ببینه ازش =)
+این لبخند کوفتیو نزار هارلی...
_لقب جدیده؟ یکی دیگه هم گف هارلی...تو جوکری؟...
+شاید...هارلی نباش...لی لی باش...لی لی خوبه...مهربونه...دلسوزه...اهمیت میده...انسانه...تو مث...مث...
_حیوون؟ هیولا؟ شیطان؟ آره من الان همشون =)...تک تک چیزایی که میترسیدم بشم...من انتخاب نکردم...من فقط آپشنارو دادم بهشون...انتخاب کردن!
+ولی آخه لی لی!...
_لی لی مرد...با دستای خودم دفنش کردم...یه جایی ته تهای وجودم...
+پس هست هنوز...
_زندگی نباتی
+چی؟
_زندگی نباتی =)...زنده...ولی بی حرکت...بی غذا...تنفس با دستگاه...مثل یه گیاه!...یه تیکه گوشت بدرد نخور
+همه لی لیو دوس دارن...همه اونو میخوان ببینن...
_خب که چی؟ باید اهمیت بدم؟ =)
لی لیو همونایی کشتن که دوسش داشتن...می گفتن مهمه...خودت که دیدی!
+هدفت...کشتن لی لی بود!؟
_نه!...هدفم چیز دیگه ایه...میفهمی...میکشمش...تمومش میکنم =)
+نه! لبخند زدن و تموم کن! با اون چشما...!
_تو انتخاب نمیکنی من چیکار کنم...دیگه نه =)
+ببین...خواهش میکنم...گوش کن...من...
_فاکاه...بنگ!
=)...