آخرین ذرات بودنش را 

خرج بال هایش کرد 

نه برای نشان دادن قدرت

برای پرواز

شیطانی که بهشت میخواست

پایانی سریع و رنگی

افسوس

بال هایش را چیدید

او را سیاه نامیدید 

و چشم های اشک آلودش را 

از جای در آوردید

اما

او بی گناه بود

مبهوت به هیچ خیره شد

شاید هم در خیال یا توهمی از تصویر

اولین قطره چکید

لبهایش را تا بناگوش بریدید 

تا وجدان خودتان را خاموش کنید

با وهم و رویای بال هایش

بر لبه ی ساختمان رویاهایش ایستاد

و پرید

افسوس زمین انگار

عاشقش بود که در آغوشش کشید

 

#بداهه

۶ دقیقه