صبح با بدن درد شدیدی از خواب بیدار شد ، ظاهرا تمام شب رو نشسته روبروی شومینه خوابش برده بود و انگار از آخرین شعله های آتیش مدت زیادی گذشته بود استخوناش طوری درد میکردن که انگار ساعت های زیادی رو روی زمین سرد باغ گذرونده ، هوای گرگ و میش صبحگاهی نور کمی رو وارد خونه میکرد و تنها باعث درخشش گلدون ادریسی روی میز میشد.

از جاش بلند شد و آهسته به سمت آینه ای که روبروی پنجره و کنج دیوار بود رفت و به چهره ی بی روح و پوست کدرش نگاه کرد. از آخرین باری که  بدون تظاهر لبخند زده بود چند سالی می گذشت و کم کم داشت حسش رو فراموش میکرد ، به آینه خیره شد و سعی کرد لبخند بزنه ، سعی کرد و سعی کرد و در آخر تنها کج بودن لبهاش نصیبش شد. آهی کشید و دستش رو توی موهاش فرو کرد و با تماس نوک انگشتهاش با شاخه ای اون رو از موهاش بیرون کشید و با تعجب بهش خیره شد ، اهمیتی نداد و از آینه به پنجره نگاه کرد ، آسمونی که کم کم از آبی به نارنجی تغییر رنگ میداد و خورشیدی که آروم آروم بالا می اومد. تنها چیزی که باعث میشد حس بهتری از زندگیه پر خلاءش بگیره غروب و طلوع خورشیدی بود که انگار هرروز بی رحمانه کمرنگ میشد

به گلدون ادریسیش نگاه کرد اما...گلدون بجای ادریسی آبی با هیگانبانای سرخ تزیین شده بود! 

وحشت زده به عقب برگشت و به گلدون نگاه کرد اما تنها آبیه ادریسی چشم هاشو پر کرد ، دوباره به آینه نگاه کرد و با دیدن دوباره ی ادریسی ها فکر کرد هیگانبانا ها خیالی بیش نبودن. دستی به پیشونیش کشید و با نفس عمیقی برگشت تا به سمت در بره که دید سایه ای پشت دیوار پنهان شد. ترسیده به اون سمت نگاه کرد اما هیچی ندید ، چشم هاشو بهم فشار داد و به سمت میز رفت و روی صندلی نشست و سرو روی میز گذاشت و سعی کرد آرامششو بدست بیاره، مث همیشه فشار عصبی لحظه ای باعث شده بود پاهاش سست بشه و مجبور بشه جایی بشینه.  با به یاد آوردن چیزی سرش رو به لبه ی میز نزدیک کرد و سوزشی که باعث بیدار شدنش شده بود رو بیاد آورد

از جای خالیه بین بدنش و میز میز به تتوی روی مچ دستش خیره شد. 

سرشو که بلند کرد ، روی میز با هیگانبانای پرپر پوشیده شده بود 

 

 

پ.ن.

خب این تتوی جدیدیه که روی مچ دستش  تشکیل شده

سوال اینجاست که این تتو چه مفهومی داره؟ و چرا ادریسی به هیگانبانا تبدیل شد؟ 

...

ببخشید دیر نوشتمش 


دانلود ویدیو

 

پ.ن. نمیخواستم وبو کلا باز کنم برای هیچوقت...کلا میخواستم بسته باشه یا کامنتارو کلا ببندم ولی سیا گفت بخاطر من باز کرد وبشو روم نشد بسته نگه دارم -_-:

از اونجایی ک ب پست هام اهمیتی نمیدین فک  نکنم فرقی داشته باشه براتون باز یا بسته بودن وب ^^