گاهی در آسمان غرق میشوی
آنقدر که
فاصله گرفتن پاهایت را از زمین حس میکنی
آنقدر ک سرگیجه قالب میشود
زمین میخوری
چشم میددوزی به زنجیر هایی که
تو را به زمین
پابند میکنند
به آسمان می نگری
لبخندی ک میزنی
از هر اشکی غم انگیز تر میبارد
نفس هایت سنگین میشود
ابری نیست اما
آسمان در غبار و مهی غرق شده که
لبخندت را عمیق تر میکند
میخندی
ستاره هایی که میرقصند
و رنگ هایی که در آسمان موج میزند
درست مثل زمانی ست که
با اشک به آسمان زل میزدی...