اول بگم ک بیاین به دوران قبل از گایندگی برگردیم و من همون نویسنده آروم وب بشم
خب گایز یهو به فکرم رسید که همچین پستی بزارم...نمیدونم واقعا از همچین پستی خوشتون میاد یا نه
از اونجایی من عاشق روانشناسی و روانپزشکی ام به ذهنم رسید اینو بزارم
اگه بیماری دیگه ای هم بود بگین بزارم
افسردگی
اختلال افسردگی درواقع بی میلی و بی علاقگی و بی حوصلگی تلقی می شود. بیمار افسرده دارای مشکلات گوارش و خواب و احساساتی مانند پوچی درماندگی شرمساری غم شدید و اظطراب است. فرد بیمار در روابط خود دچار مشکل میشود احساس خستگی و کوفتگی و بی انرژی بودن از دیگر علائم آن هستند. ممکن است آنها اشتیاق خود در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند، تمرکز خود را از دست بدهند، در بهخاطر سپردن جزئیات و تصمیمگیری دچار مشکل شوند، در روابط خود به مشکل، برخورد کنند و به خودکشی فکر کرده، قصد آن را داشته باشند و حتی خودکشی کنند.یکی از مهمترین اختلالات افسردگی بهویژه در وضعیت پیشرفته، ازدستدادن قدرت تفکر سالم، راحت، خلاقانه یا حتی درست تمرکز کردن است که در مراتب بالاتر و در افسردگیهای حاد، اختلال تشدید میشود و باعث مواردی مثل جنون میشود. از داروهای ضدافسردگی میتوان سرترالینو، اس سیتالوپرام و بوپروپیون نام برد. باور نادرست درمورد افسردگی این است که فرد افسرده به طور مداوم غمگین بوده و گریه میکند اما درواقع در اکثر موارد و موارد حاد آن فرد احساس پوچی و بی حسی مطلق کرده و توانایی گریه کردن را از دست میدهد به طوری که حتی اگر تمایل به گریه کردن داشته باشد از انجام آن عاجز است
اختلال چند شخصیتی
به باور روانشناسان، ترکیبی از چند عامل مختلف باعث بروز اختلال دو شخصیتی یا چند شخصیتی میشود. یکی از این عوامل، احتمالا به آسیبها یا ضربههای روحی دوران کودکی مربوط میشود. گسستگی از شخصیت اصلی یا متوسل شدن به شخصیتهای دیگر در واقع رویکردی است که شخص مبتلا به این اختلال، برای کنار آمدن با شرایطش در پیش میگیرد. به بیان بهتر، این شخص تجربهای بهشدت خشونتآمیز یا دردناک را از سر گذرانده است که قادر به پذیرفتن آن بهصورت خودآگاه نیست و تلاش میکند تا از آن فاصله بگیرد.پی بردن به چگونگی شکلگیری شخصیتهای مختلف در وجود یک فرد، حتی برای باتجربهترین متخصصها هم کار دشواری است. همین مسئله باعث شده است تا در مورد روشهای درمان بیماری چند شخصیتی اتفاقنظر وجود نداشته باشد. حتی بعضی از متخصصان سلامت روان، آن را نه بهعنوان اختلالی جداگانه، که بهعنوان عارضهای میشناسند که ناشی از اختلالات روانی دیگری نظیر اختلال شخصیت مرزی است (بیمار مبتلا به این اختلال در مرز روان پریشی قرار دارد؛ ازجمله علائم آن میتوان به ناپایداری حالت عاطفی، خُلق و رفتار اشاره کرد). برخی هم این بیماری را نتیجهٔ ناتوانی در کنار آمدن با مسائل و مشکلات مختلف میدانند.
طبق دستهبندی موجود در آخرین نسخهٔ کتاب DSM (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی؛ که از سوی انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر میشود و حاوی اطلاعاتی در مورد اختلالات روانی و مسائل مرتبط است.) فراموشی تجزیهای، زوال شخصیت و مسخ واقعیت (تغییر دیدگاه نسبت به دنیای بیرونی و داشتن احساساتی شبیه به غیرواقعی بودن دنیای بیرون)، اختلالاتی هستند که در کنار بیماری چند شخصیتی بهعنوان زیرمجموعههای اختلالات تجزیهای شناخته میشوند.شخصیتهای متفاوت در وجود یک شخص، نقشهایی را به عهده میگیرند تا به او در کنار آمدن با وضعیتهای پیچیدهٔ زندگیش کمک کنند. در مراحل اولیهٔ تشخیص بیماری، بهطور میانگین بین دو تا چهار شخصیت متفاوت شناسایی میشود و در طول دوران درمان، تعداد این شخصیتها ممکن است به سیزده تا پانزده عدد برسد. موردهایی هم مشاهده شدهاند که بیشتر از صد شخصیت متفاوت در آنها شناسایی شده بود که البته این مسئله چندان معمول نیست. محرکهای محیطی یا رویدادهای زندگی، ازجمله عواملی هستند که باعث تغییر از شخصیتی به شخصیت دیگر میشوند.سن، جنسیت یا نژاد هرکدام از این شخصیتها متفاوت از دیگری است و رفتار، حالت و شیوهٔ صحبت کردن، با نمایان شدن هریک از شخصیتها، متفاوت خواهد بود. این شخصیتها گاهی شکل افراد خیالی و گاهی شکل حیوانات را به خود میگیرند. نمایان شدن هر شخصیت و تسلط آن بر رفتار و افکار، به اصطلاح «تعویض شخصیت» نام گرفته است (به این معنا که شخصیتی جای خود را به شخصیت دیگری بدهد). بعضی افراد چند ثانیه یا چند دقیقه یک بار دچار تعویض شخصیت میشوند و بعضی دیگر، چند روز یک بار. رواندرمانگر ممکن است بتواند با هیپنوتیزم کردن بیمار، شخصیتهای مختلف او را به خواستههایش پاسخگو کند.فرد مبتلا به بیماری دو شخصیتی یا چند شخصیتی، ممکن است در کنار نشانههای یاد شده دچار اختلالات روانی دیگری هم باشد. نشانههای رایج این اختلالات عبارتاند از: افسردگی؛ نوسان خلقی؛ تمایلات خودکشی؛ اختلالهای مربوط به خواب (بیخوابی، وحشتهای شبانه و راه رفتن در خواب)؛ اضطراب، وحشتزدگی (یا حملهٔ هراس) و فوبیا؛ سوءِمصرف الکل و مواد مخدر؛ آداب وسواسی و جبری (بیاختیار)؛ نشانههایی شبیه به نشانههای روانپریشی (مثل توهمهای دیداری و شنیداری)؛ اختلالات مربوط به تغذیه.
از دیگر نشانههای احتمالی اختلال چند شخصیتی میتوان به سردرد، فراموشی، نداشتن درک از زمان، خلسه و تجربههای خارج از بدن اشاره کرد. بعضی از افراد مبتلا به این اختلال متمایل به رفتارهای خودآزارانه، خودویرانگرانه و حتی خشونتآمیز میشوند (هم خشونت در قِبال خود و هم خشونت در قِبال دیگران). مثلا فرد مبتلا به بیماری چند شخصیتی، ممکن است تن به کارهایی بدهد که در حالت عادی انجام نمیدهد؛ کارهایی، چون رانندگی با سرعت زیاد یا دزدیدن پول از دوست یا کارفرما. در این وضعیت انگار نیرویی غیر از خودشان او را وادار به انجام این کارها میکند. بعضی این احساس را اینطور تعریف میکنند: اگر فرض کنیم بدنشان خودرو است، بهجای آنکه پشت فرمان نشسته باشند، مسافر آن هستند.
خب این یکم طولانی شد ولی ترجیح دادم مطلب اصلی رو بدون کم و کاست بزارم براتون و یه قسمت دردناک اینه که بیماری های حاد روانی مثل شیزوفرنی، چندشخصیتی و بایپولار درمان ندارن و فقط میشه اون هارو کنترل کرد برای همین بخش عمده بیمارارو تو آسایشگاه یا تیمارستان بستری میکنن و ممکنه یکسری رو تا آخر عمر بستری کنن
اظطراب اجتماعی
یا جامعه هراسی نوعی اختلال فوبیا محسوب میشود که به ترس شدید نسبت به موقعیت های اجتماعی یا اجتماعات مربوط میشود. این بیماری رسیده ناتوان کننده است به طوری که ممکن است فرد هفته ها از خانه خارج نشود و از موقعیت های کاری و تحصیلی خود صرف نظر کند.اضطراب اجتماعی فراگیر عموماً شامل نوعی نگرانی شدید، مزمن و پایدار میشود که فرد از قضاوت دیگران در مورد ظاهرش یا رفتارش یا خجالت کشیدن و تحقیر شدن در حضور دیگران دارد. در حالی که شخص مبتلا معمولاً متوجه غیرمنطقی بودن یا زیاده روی در این احساس ترس و نگرانی میشود، ولی غلبه کردن بر این ترس برایش بسیار سخت است. حداکثر حدود ۱۳٫۳ درصد مردم در مقطعی از زندگی خود معیارهای هراس اجتماعی را دارا هستند که نسبت مردان به زنان مبتلا ۲ به ۳ است.علائم جسمی که معمولاً همراه اضطراب اجتماعی هستند شامل سرخ شدن، تعریق زیاد، لرزش، تپش قلب، احساس دل آشوب و لکنت زبان میشود. در موارد نگرانی و ترس شدید حملات اضطرابی(panic attack) نیز ممکن است اتفاق بیفتد
توهم کاپگراس
این بیماری یک بیماری عدم توانایی درک واقعیت هست به صورتی که شخص تصور میکند فردی از نزدیکان او با یک آدم قلابی عوض شده و اون فرد داره نقش فرد اصلی رو بازی میکنه. این بیماری اولین بار توسط یک فرانسوی کشف شد و اولین مورد هم زن ۵۳ ساله ای بود که باور داشت دختر و همسر اون با آدم های شیاد و قلابی جا به جا شدن
مورد بعدی ظن ۷۴ ساله ای بود که تصور میکرد همسرش توسط فرد دیگه ای جایگزین و عوض شده...
از مواردی که تو ایران هست و مورد خاصی هم بوده زن ۳۸ ساله ای در کرمان هست که مبتلا به شیزوفرنی(اسکیزوفرنی یا روانگسیختگی) بود که باور داشت نیمه پایینی بدنش با دوست موئنثش که باور داشت روسپی و هرزه است جا به جا شده. این بیماری شاید در نگاه اول شبیه به اختلال پروسپاگنوزیا باشد ولی درواقع فرد هیچ مشکلی در شناخت چهره ندارد تنها توهم عدم واقعیت ماهیتی فرد باعث بروز تفاوت بین این دو بیماری میشود
توهم کاپگراس بیشتر در بیمارانی با سابقه اسکیزوفرنی دیده می شود. اگرچه در اشخاص مبتلا به زوال عقل یا بعد از جراحی مغز هم دیده می شود. پارانویای ناشی از این بیماری آن را ابزار رایجی در کتاب ها ی علمی تخیلی و فیلم ها کرده است.این سندرم نادر در زن ها بیش از مردها دیده می شود. گاهی این سندرم را جزء اختلال های هذیانی گروه بندی می کنند و گاهی هم آنرا از تظاهرات اسکیزوفرنی به شمار می آورند
.
مانیا
بیماری مانیا عکس حالت افسردگی تلقی میشود به طوری که فرد دچار شیدایی و تحریک پذیری ، جاه طلبی و زیاده خواهی زیادی در فرد دیده میشود. از علائم آن میتوان به قمار ، تمایل به لخت شدن ، ست های نامعقول و استفاده بیش از حد از زیورآلات نام برد. بیماری مانیا در برخی موارد به این صورت است که صبح فرد دچار مانیا و شب افسرده باشد.اغلب بیمار احساس می کند که اعمالش علیرغم آنکه غیر معمول است، درست و هدفدار است. ذهن بیمار اغلب به افکار گزند، مذهبی، سیاسی، مالی و یا جنسی مشغول است، به حدی که گاه این افکار ممکن است به شکل توهمات و هذیان های پیچیده ای درآید. بیماران شیدا(مانیک) دچار واپس روی می شوند و با ادرار یا مدفوع خود بازی می کنند.در اختلال مانیا بیمار کم خواب و پراشتها است و میل جنسی بالایی دارد. افراد بیمار اکثراً دچار ولخرجی شده و بیش از حد و سریع حرف می زنند. بیمار دچار خودبزرگ بینی شده و در برخی موارد دچار هذیان می شود که این موضوع شباهت زیادی به اختلال بایپولار دارد. بیمار مانیک تمایل زیادی به پوشیدن لباس های روشن دارد به گونه ای که در موارد شدید نامرتب و حواس پرت به نظر میرسد.
الکسی تایمیا
یک ساختار شخصیتی با نارسایی هیجانی(احساسی) است ویژگی اصلی آن ناتوانی در تشخیص و توصیف یا واکنش نسبت به احساسات خود و دیگران است. افراد مبتلا به نارسایی هیجانی اغلب دارای مشکلات دیگری در حوزه سلامت روان مانند تاخیر در رشد یا اختلال طیف اوتیسم هستند. این وضعیت میتواند به مشکلاتی در همدلی کردن منجر شود. ویژگیهای اصلی این افراد اختلال در آگاهی هیجانی، مشکل در روابط اجتماعی و مشکل در برقراری ارتباط با دیگران است.
بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال به خاطر ناتوانی در تشخیص و ارزیابی عواطف خود و دیگران در روابط با همسر، دوستان و خانواده خود دچار مشکل میشوند. در اصل آلکسی تایمیا یک اختلال عملکردی در فرآیندهای معمول آگاهی هیجانی است و باعث میشود فرد به سادگی نتواند روی احساسات خود برچسب بزند. این اختلال را که با عنوان "ساختار شخصیتی با آگاهی عاطفی دگرگون" توصیف میکنند بر فرایند همدلی تاثیر منفی میگذارد. به عبارت سادهتر آلکسی تایمیا تشخیص اینکه واقعا چه احساسی دارید را دشوار میکند.
به نظر میرسد که این بیماری در مردان شایعتر از زنان است و افراد میتوانند این اختلال را در درجات مختلفی تجربه کنند. در واقع مردم در میزان تماس با احساسات خود و توصیف آنها بسیار متفاوت هستند و احتمالا این موضوع به عوامل مختلفی همچون الگو برداریهای اوایل زندگی و اینکه چقدر در این رابطه تقویت یا مجازات شدهاند، بستگی دارد.
سادیسم
افراد مبتلا به سادیسم معمولا از دیدن رنج و ناراحتی دیگران حس رضایت پیدا می کنند. این افراد معمولا نه تنها از رفتار سادیسمی خود احساس رضایت دارند، بلکه دوست دارند آن را در افراد دیگر نیز مشاهده کنند و در واقع بخش عظیمی از نیاز آن ها به خشونت، در دیدن این رفتارها در وجود دیگران برطرف می شود. افراد سادیسمی مدام حالاتی مثل خشونت و پرخاشگری را از خود بروز می دهند و افراد مبتلا به سادیسم همچنین از نظر احساسی نیز از خود خشونت نشان می دهند و به عنوان مثال این افراد از حمله دیگر افراد به یکدیگر لذت می برند و دوست دارند که شاهد این قضایا باشند.سادیسم اجباری
این نوع سادیسم معمولا در بین افرادی که مقام و مسئولیت بالایی دارند، بیشتر دیده می شود. این افراد خودشان را در جایگاهی می بینند که انگار باید همه را تحت نظر و کنترل داشته باشند و از مجازات کردن دیگران نیز لذت می برند . کسی که سادیسم اجباری دارد، دوست دارد دیگران را مجبور به انجام اقداماتی کند تا به خودش احساس قدرت بیشتری دست بدهد.
سادیسم انفجاری
این افراد معمولا خشم های غیر قابل پیش بینی را از خود نشان می دهند و در نتیجه از زندگی شان ناامید می شوند. آن ها در مواقع خطیر کنترل خود را از دست می دهند و به جای فکر کردن، به خشونت می پردازند.
سادیسم ستمگرانه
این نوع سادیسم نیز مدام در حال ابراز خشم و عصبانیت می باشد و در نتیجه افراد زیادی قربانی آنان می شوند. این دسته به دسته سادیسم انفجاری نیز شباهت دارند، با این تفاوت که دقت آن ها در انجام کارها بیشتر است و گاهی اوقات نیز دوست دارند که خودشان را از دید جامعه پنهان کنند و به انجام کارهایی بپردازند که از نظر دیگران خلاف قانون است.
سادیسم از دست دادن کنترل
این نوع سادیسم به طور کامل با سه نوع دیگر متفاوت است. این افراد می توانند موقعیت های خطرناک را به خوبی تصور کنند، خودشان را در مقام ضربه زننده ببینند. اول از همه حمله کنند و نیازهای خشونتی خود را برآورده کنند و این افراد سعی دارند که با ابراز خشونت خود به دیگران ثابت کنند که از چیزی نمی ترسند.
افراد مبتلا به سادیسم عمدا به تحقیر دیگران می پردازند :آن ها سعی دارند که گره و مشکلاتی را بر سر راه دیگران ایجاد کنند.
این افراد تمایل دارند که دیگران را تحت کنترل خود بگیرند:برایشان فرقی ندارد که فرد مورد نظر شاگرد، زندانی، بیمار، اعضای خانواده یا والدینشان باشد و در هر صورت دوست دارند که همه را مدیریت کنند و همه مطابق میل آنان رفتار کنند.
این افراد از آسیب زدن به دیگران احساس لذت و رضایت دارند دروغ گفتن آن ها معمولا دلیل خاصی ندارد و بدون هیچ دلیلی این رفتار را انجام می دهند.
این افراد معمولا سعی در ناامید کردن دیگران دارند.
افراد سادیسمی برعکس انسان های معمولی دیگران را از به انجام رساندن کارهایشان می ترسانند.
این افراد علاقه بیش از حد بالایی به ورزش های خشن، هنرهای رزمی، سلاح ها، دیدن جراحت ها و مرگ دیگران دارند.
خببببب گایز اینم از این... بیشتر متن با تحقیق قاطی با مطالعات خودم و تجربه شخصی بود
پلی لیست:
Depression
Multiple personality disorder
Social anxiety disorder
Capgrass syndrome
Mania
alexithymia
Sadistic personality disorder