تو شکوفه ی سیب....

تو رفته ای

خاکستر جای خالیت بدنم را میسوزاند

دستهایم ب گرمایت محتاج است

شکوفه ی سیب

تو زیباترین درد زندگی ام بودی

تو دردناک ترین زیبایی جهانم بودی

تو عزیزم

تو بلندترین بلندای رویاهایم را با خاک یکسان کردی

و دستهایم را به باد سپردی

شکوفه ی شیرینم

تورا آزردم

نماندی

ولی

بدان گرد وجودت در تک تک درز های زندگی ام رخنه کرده

هرگز فراموشت نخواهم کرد

حتی میان دریایی از اشک

و زمانی ک قول ها شکسته میشوند

در آنسوی آسمان سرخابی

به انتظار تو می نشینم

تو عزیزم...تو

شکوفه ی سیب من