به چشم هات خیره شدم و تو به کتابی که بین دستات گرفته بودی دقیقا ۱۳۶۷ روز گذشته و من هنوز به تو نگاه میکنم و به لب هایی که به ندرت لبخند میزنن،  به دستت که رو چمنه خیره میشم ، کاش میتونستم دستتاتو بگیرم و تا ابد به قفلش نگاه کنم ، کاش میتونستم ولی میدونی که...زند،ی با من بد قهر کرده 

هودی آبیت زیادی برای هوای سرد امروز نازکه...آفتاب میتابه اما سرمای امروز اومده که بمونه. کاش میتونستم بدن لاغرتو تو بغلم حل کنم میترسم سرما بخوری. دیروز برای بار هزارم یواشکی گریه کردی...ولی خوشحالم که بارون بارید و کسی نفهمید ، تو باید قوی بمونی تو به من قول دادی ، کاش بارون بودم...

آهنگی که زمزمه میکنی زیادی برای خوندن دردناکه و چشمات زیادی برای گریه نکردن شیشه ای شده عزیزم...زیر درختی نشستیم که هیچ خاطره ای باهاش نداریم...میخوای خاطره های جدید بسازی؟ 

روی چمنا دراز کشیدی و به آسمون نگاه میکنی...داری به من فکر میکنی؟ نمیدونم کاش باهام حرف بزنی...کتاب و میبندی ، منم دراز میکشم...به من نگاه میکنی...داری به من نگاه میکنی؟

موهای کوتاه و چتریای نامرتبت هنوز مثل قبلن...کاش بتونم مرتبشون کنم...از قطره اشکی که از چشمات چکید متنفرم...بلند میشی و لباستو میتکونی و دور و دور تر میشی

وقتی که رفتی کتابتو رو سنگ قبرم جا گذاشتی

 

 

قولم به چومی

 

 

دانلود موریک